تصورات ذهنی اشتباه برای رفع کم رویی و خجالت
یکسری کارها و تصورات ذهنی اشتباه وجود داره که اگه بتونیم خوب مدیریتشون کنیم و کم کم اصلاحشون کنیم خیلی می تونن به ما برای رفع کم رویی و خجالت کمک کنند.
اگر این تصورات ذهنی اشتباه رو برای خودمون از بین ببریم برامون خیلی راحتره که بتونیم بر کم رویی و خجالت خودمون غلبه کنیم.
همه باید من رو تأیید کنند
اینکه همه باید من رو تأیید کنند!!!!
ما باید این رو قبول کنیم که نمی تونیم نظر همه افراد رو در مورد چیزهایی که میگیم و دیدگاه هایی که داریم تأیید همه افراد رو داشته باشیم.
حتی در مورد زیباترین کارها و بهترین کارها باز هم افرادی هستند که دیدگاه مخالفی دارند.
برای مثال ۱۲۴.۰۰۰ پیامبر اومدن و صلح و دوستی عبادت خداوند بزرگ رو به مردم گفتن و از مردم خواستند که کارهای خوبی انجام بدهند اما یکسری از افراد نظرات مخالفی داشتند.
یا مثلا یکی داره به یک فقیری کمک می کنه و شخص دیگه میگه برای چی بهش کمک می کنی از کجا معلوم که فقیر واقعی باشه؟
بنابراین نمی تونیم بگیم که باید همه من رو تأیید کنند.
خداوند عقل سلیمی به ما داده، ما در موقعیت هایی که هستیم با تحقیق و بررسی و یا تجربیاتی که به دست آوردیم باید بهترین کار رو انجام بدیم و نگران این نباشیم که کسی کارِ ما رو تأیید کنه یا نه. مهم اینه که ما کاری رو که از نظر خودمون درسته رو انجام بدیم.
البته این نیست که ما هر کاری رو که بخوایم انجام بدیم و بگیم که من فکر میکنم این کار درست هست و کاری باشه که برای دیگران ضرر و زیان داشته باشه یا خدایی نکرده ضرر جانی به وجود بیاریم بعد بگیم که امیر مصطفی گفته هر کاری که فکر می کنید درسته رو انجام بدید.
پس خوبه کاری که میخواهیم انجام بدیم تمام تبعاتش رو از زوایای مختلف بررسی کنیم.
پیشنهاد می کنم کتاب six thing hats به معنی (شش کلاه تفکر) نوشته Edward de bono مطالعه فرمایید. البته فکر می کنم این کتاب ترجمه فارسی داشته باشه.
در این کتاب افکار ما رو از شش زاویه مورد بررسی قرار میده که این ها هستند:
- واقعیت ها و ارقام و اطلاعات
- احساسات و عواطف
- افکار منطفی منفی
- افکار سازنده مثبت
- خلاقیت و ایده های جدید
- و اینکه چگونه هماهنگی بین پنج مورد قبلی داشته باشیم
همه باید به من توجه کنند و آدم جذابی باشم
مورد بعدی هم اینه که من هر جا میرم باید به من توجه کنند.
این هم باز یک تصور غلط هست که خیلی از افراد فکر می کنند در هر جایی که هستند همه باید بهش توجه کنند.
مثلا اگه بخام یک مثال صادقانه از خودم بگم اینه که من وقتی در مهمونی های خانوادگی هستم خیلی آدم کم حرف و خسته کننده ای ام اما زمانی که من رو در سمینار یا مراکز علمی دانشگاهی دعوت می کنند خیلی ها هستند که من رو می شناسند و بهم اظهار لطف می کنند.
بنابراین شاید ما در جایی اصلا توجهی بهمون نشه و آدم جذابی نباشم اما در جای دیگه برعکسش باشه.
پس خوبه که این مکان ها رو برای خودمون شناسایی کنیم و برای خودمون مشخص کنیم که در کجا مورد توجه قرار میگیریم و در کجا نه.
هیچ وقت نباید مضطرب بشم
ترس در وجوده همه هست، در یکی کم و در یکی زیاد، در یک موقعیت کم و در یک موقعیت دیگر زیاد.
مثلا اگر از سخنرانی کردن و صحبت در جمع می ترسیم باید بریم سراغش و انجامش بدیم.
برای مقابله با ترس دوتا راه وجود داره،
اول- طبیعت یک قانون داره و اون هم اینه که “از چیزی که میترسی و یا بهت حمله کرده، حجوم ببر و بهش حمله کن، قطعا تو برنده ای”
وقتی بچه بودم همیشه از سگ می ترسیدم، یکی دو مرتبه هم سگ ها دنبالم کردند و پاچه ام رو گرفتند. این موضوع گذشت و کم کم بزرگتر شدم.
در زمان نوجوانی چون ورزش می کردم، هر روز صبح ساعت ۶ تا ۷ برای دویدن به خیابان می رفتم، اون موقع صبح سگ های ولگرد زیاد بودن، روزهای اول وقتی سگ ها رو می دیدم از ترس همون جا می ایستادم تا سگ ها از اونجا بروند.
از پدرم پرسیدم که چطور می تونم سگ ها رو فراری بدم؟
پدرم گفت که وقتی سگی رو دیدی، روی زانوهات بنشین و یک سنگ رو بردار و تظاهر کن که میخواهی بهش پرت کنی و یا در همون حالت سنگ به دست به طرف سگ ها بدو.
چند روزی از این صحبت گذشت و من در حال دویدن بودم که به سگ ها برخوردم، کارهایی که پدرم گفته بود رو انجام دادم.
روی زمین نشستم و تظاهر کردن که سنگی در دست دارم، با این کارم سگ ها از من فرار کردند و من هم چند قدمی دنبالشون دویدم تا از من دور بشند.
به جای اینکه از ترس های خودمون فرار کنیم خوبه که بهش حجوم ببریم و حمله کنیم.
ما باید از ترس های خودمون بزرگ تر و قوی تر بشیم.
پیشنهاد می کنم نگاهی به این مقاله بیاندازید: ترس از سخنرانی
دوم- کم کم و با یک سرعت کم اما معقول بر ترس و استرس های خودمون غلبه کنیم، دقیقا مثل زمانی که می خواهیم بریم زیر دوش آب یا بریم توی استخر.
وقتی میخاهیم بریم داخل آب استخر اول یکم از آب استخر می ریزیم روی خودمون تا دمای بدنمون با دمای آب یکی بشه و بعد کم کم وارد آب می شیم.
در اینجور مواقع اگر ترس و استرسی داریم می تونیم کم کم با این روش بر اون غلبه کنیم.
مقایسه نکردن خود با دیگران
مقایسه نکردن خودمون با دیگران هم یکی از این موارد اشتباهی هست که خیلی از ما انجام میدیم.
چند وقت پیش جلمه ای رو خوندم که خیلی خوشم اومد که میگفت:
ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودمون مقایسه نکنیم.
ما وقتی که خودمون رو با افراد دیگه مقایسه می کنیم باعث میشه افکار منفی به سراغمون بیاد، نا امید بشیم و از اینکه نمی تونیم یکسری از کارها رو انجام بدیم و یا یکسری وسایل رو داشته باشیم نا امید بشیم و احساس کنیم که ضعیف و محکوم به شکست هستیم.
به نظر من، تنها کسی که مجاز هستیم خودمون را باهاش مقایسه کنیم، خود دیرزمون هست با خودِ امروزمون
لطفا از این به بعد خودمون رو فقط با دیروزِ خودمون مقایسه کنیم و سعی کنیم با تلاش و پشتکار خودِ دیرزمون رو شکست بدیم و یک قدم به هدفی که داریم نزدیک تر کنیم.
همین تک قدم هاست که ما رو کم کم به جلو میبره.
تفکر صفر و یک
تفکر صفر و یک داشتن هم یکی از اون موارد اشتباهی هست که اکثر افراد انجامش میدهند.
مثلا در تفکر صفر و یکی به این شکل عمل می کنند که افراد یا دوست هستند یا دشمن، ما بین اینها وجود نداره، وقتی که با کسی دوست شدیم می تونیم تمام اسرارمون رو بهش بگیم یعنی شخصی یا چیزی که برای ما یک نیست صفر هست.
و یا مثلا اگر از کسی درخواستی داشته باشیم و درخواست ما رو انجام نده اون دیگه دوستِ ما نیست.
یا مثلا میگیم من نمی تونم درخواستم رو به مجید بگم، مجید خیلی آدمه اونوقیه. و با همین تفکر صفر و یک که فلانی کلا اینجوری یا فلانی کلا اونجوریه به اشخاص یا حتی موقعیت ها نگاه می کنیم.
مثلا اگه برادران ویلور رایت تصور صفر و یکی داشتند هیچ وقت هواپیما رو اختراع نمی کردند چون به خودشون می گفتند امکان نداره انسان بتونه پرواز کنه.
به هیچ کس نباید نه بگم
اینکه به هیچ کس نباید نه بگم هم ی جورایی مربوط میشه به تفکر صفر و یک داشتن.
پیشنهاد می کنم این رادیو بیان را گوش کنید: چگونه جواب رد بدهیم
پس صفر و یکی فکر نکنیم و در موقعیت های مختلف سعی کنیم که از خودمون انعطاف داشته باشیم و با احترام و با اعتماد به نفس درخواست افرادی رو که نمی تونیم براشون کاری انجام بدیم رد کنیم.
بزرگ نمایی مشکلات و موقعیت ها یا به قولی از کاه کوه ساختن
ای وای بدبخت شدم، دیگه روزهای خوشم تموم شد، دیگه هیچ کاری نمی تونم انجام بدم، بعد وقتی ازش میپرسم که چی شده میگه دیگه بابام بهم اجازه نمی ده کلاس زبان برم. :-\
یا مثلا طرف چون خجالتیه وقتی میخاد بره اداره جات همش بهونه های گنده گنده میاره و آخر هم نمیره، در صورتی که اگه بره داخل اون موقعیت می تونه به راحتی کارهاش رو راست و ریست کنه یا چون فقط یک بار رفته اداره ای و نتونسته درخواستش رو به درستی بیان کنه و دست از پا درازتر برگشته اداره جات دولتی رو برای خودش مثل یک قول میبینه.
بیایید از این به بعد به جای واژه مشکل بگیم مسئله، چون وقتی که میگیم مشکل یعنی چیزی هست که درست بشو نیست اما وقتی میگیم مسئله راحتر میتونیم باهاش کنار بیایم و مسئله هم هر چقدر که سخت باشه با کمی فکر کردن و یا مشورت گرفتن قابلیت حل شدن رو داره.
بنابراین بهتره روی این کارها و تصورات اشتباه کمی فکر کنیم و الان که به وجودش آگاه شدیم کم کم برای خودمون حل و فصلش کنیم.
یک بار دیگه این تصورات غلط رو بصورت تیتر وار خدمتتون عرض می کنم:
- همه باید من رو تأیید کنند
- همه باید به من توجه کنند و آدم جذابی باشم
- هیچ وقت نباید مضطرب بشم
- خودمون با دیگران مقایسه نکنم
- تفکر صفر و یکی نداشته باشم
- به هیچ کس نباید نه بگیم
- مسائل و موقعیت ها رو برای خودم بزرگشون نکنم.
دانلود PDF مقاله “تصورات ذهنی اشتباه برای رفع کم رویی و خجالت”
سلام و درود بر شما
مقاله و محتوای آموزشی خیلی خوبی بود
من چند وقت هست که تمامی محتوا های وب سایت تان را دنبال می کنم خیلی خوب نوشته اید براتون آرزوی موفقیت و پیروزی دارم.
سلام بر شما دوست ارجمند
متشکرم از محبتتان 🙂
در پناه خدا باشید