رادیو بیان ۳۰: چرا صحبتمان را فراموش می کنیم
احتمالا برای شما هم پیش اومده که در حین صحبت، حرفتون رو فراموش می کنید.
در این رادیو بیان در مورد اینکه چرا صحبتمان را فراموش می کنیم مطالب مهمی را خدمت شما عرض کردم و از طرفی هم راه حلی برای حل این مسئله بیان کردم.
از شما دعوت می کنم که به این رادیو بیان گوش دهید:
حـــجــــم فایل: ۳.۰ MB
مدت زمان: ۳:۰۰ دقیقه
سلام آقای امیر مصطفی عزیز.
جناب امیر مصطفی من یک مشکل خیلی ، خیلی بزرگ در ارتباطات خودم دارم .
وگرنه تمام مسائل دیگه برای من حل شده هست و اون هم اینکه دیگران منو از طرز صحبت کردنم خیلی ساده فرض میکنن و طوری صحبت میکنن که میخوان دست بندازن واقعا هم همین شکله .
خیلی سعی کردم صحبتم رو طوری مدیریت کنم که به نوعی سوتی یا گاف ندم در بین حرف ها اما مشکلم واقعا جدیه و واقعا باعث شده که من خیلی کم حرف بشم و هیچ جا هم آرامش نداشته باشم چون نمیتونم جواب درست بدم و بقیه واضح بگم که میخوان من رو دست بندازن یا عباراتی به کار می برن مثل اینکه تو چقدر ساده ای و …
مهمترین مشکلم همینه که دیگران از نوع صحبت کردنم میخوان دستم بندازن و من این رو میفهمم اما نمیتونم جواب خوبی بهشون بدم و این بیشتر باعث میشه که اونها فکر کنن که من ساده ام و نمیتونم از پس اونا بر بیام و …
یک مثال ساده میزنم (درسته ، راست گفتن خیلی خوبه اما بعضی جا ها نه) مثال رو اگر بخوام خیلی و اضح و شفاف بزنم اینه که ما جایی دعوت بودیم و شب بستنی گرفتم و بردم خونه طرف که شب میل کنن و … داشتیم راجع به همین موضوع شوخی می کردیم که پرسیدند از من که علاوه بر بستنی چه چیزهایی گرفتی که توخونتون قائم کردی ؟ خب من میتونستم الان که فکر میکنم جواب خیلی بهتری بدم به شوخی اما اومدم اینطور جواب دادم و راستش رو هم گفتم که بابا من ۱۰ هزارتومان داشتم همش همونو هم گرفتم اوردم خونه شما !خب خونه کسی هم مهمون بودم که زیاد رابطه صمیمی نداشتیم و خیلی با هم بخوام بگم نزدیک نبودیم که بخوام اینطور حرف بزنم .
خب همین حرفم باعث شد که اونها بیشتر بخندن و همشون میگفتن که تو چقدر ساده ای و … و باعث شد که همونجا هم چندین بار بخوان که منو دست بندازن که موفق هم شدن و من با اینکه میدونستم و می فهمیدم اما نمی تونستم جواب درستی پیدا کنم که بهشون بدم !
اصلا انگار ذهنم قفل میکنه اونجا و همین باعث میشه که جوابی ندم که طرف بخواد ساکت بشه یا حداقل جواب قانع کننده ای بهش بدم !
الان چندین ساله درگیر این موضوع هستم وشاید باورتون نشه اما برای همین اصلا به سرکار هم نمیرم چون شدتش در سر کار بیشتره و بیشتر دست انداخته میشم !
نمونه ها زیادن که بخوام بگم ، یعنی بی نهایت هستند و در همه ی اونها من متوجه میشدم که من دست انداخته میشم اما ذهنم برای جواب دادن قفل میشد یا اگر حرفی هم می اومد که میزدم خیلی جواب ساده لوحانه ای بود که باعث میشد بیشتر بخوان دستم بندازن .
لطفا کمکم کنید چطور جواب شوخی رو با شوخی بدم که باعث نشه دست انداخته بشم ؟
چطور بتونم جواب رو تو آستینم داشته باشم ؟ که طرف تا دهنشو باز کرد جواب منطقی بهش بدم که نه ناراحت بشه و نه اینکه بخواد به خودش جرات بده که دوباره منو دست بندازه ؟ و جوابم صرفا یک شوخی به نظر برسه !
لطفا ازتون خواهش میکنم کمکم کنید .
من تاحالا در دوره های فن بیان زیادی شرکت کردم و واسه همینم میگم که همه مشکلاتم حل شده از اِ گفتن ، ترس از سخنرانی در جمع ، جذاب صحبت کردن ، صداسازی و … و از همشون هم نتیجه گرفتم اما همین موضوع باعث شده یک پاشنه ی آشیل بزرگ داشته باشم ! پس لطفا ازتون خواهش میکنم مثل یک برادر بزرگتر بهم کمک کنیدو منو به محصولات سوق ندید مثل سایر سایت ها .
براتون آرزوی بهترین ها رو دارم
جناب امیر مصطفی عزیز از شما خواهش میکنم در صورت امکان پاسخ بنده رو بدید که بسیار ضروری هست.ممنونم
درود بر شما جناب آقای محسن عزیز و گرامی
از شما بابت تأخیر در پاسخ عذرخواهی می کنم.
من خودم در اینجور مواقع پیشنهاد می کنم که موضوع را طنز بگیریم و ازش رد بشیم. دقیقا همون کاری که شما برای خرید خانه دوستتان انجام دادید.
البته شما به شوخی نگفتید. حقیقت را گفتید که البته به احتمال زیاد دیگران آن را طنز میگیرند.
من احتمال میدم که نحوه لحن شما به گونه ای است که باعث میشود دیگران شما را اینگونه دست بیاندازند.
از شما درخواست دارم که یک صحبت دو یا سه دقیقه ای ضبط کنید و یک خاطره یا موضوع را بیان کنید تا صدایتان را بشنوم.
منتظر ایمیل شما هستم. info@amirmostafa.com
در پناه خدا باشید.
سلام آقای امیر مصطفی ممنون از راهنماییتون .دارم روی لحن خودم روزانه ۱۰ دقیقه کار می کنم با خوندن هر جمله به لحن های مختلف انشالله بعد از مدتی صدای خودم رو میفرستم که شما استاد عزیزم در این مورد نظر بدید .
اما مشکل دیگه ای هم من دارم اون هم اینه که مثلا شما فرض کنید یک جمع هست و اون جمع حالا یک مهمونی افراد گروه ، گروه شدن و دارن با هم حرف میزنن یا اصلا یک جمع جدا رو فرض کنید . من دوست دارم که برم داخل اون جمع با افراد بگم ، بخندم اما دو تا مشکل هست که واقعا اذیتم میکنه .
اولیش اینه که مدام توی ذهنم میگم زمانی که میخوام برم تو جمع که اگر بهت بی محلی گذاشتن چی جلوی فلانی خراب میشی پس بهتره نری یا اگر تو رو از جمع پس زدن یا به حرفهات محل نزاشتن میدونی چقدر ضایع میشی اون موقع بهت میخندن و … پس بهتره که اصلا همچین کاری نکنی !
و اتفاقا همینطور هم میشه یعنی دو یا سه بار خواستم برم توی جمع ها حرف بزنم و … اما توجهی به حرفام نشد یا نادیده گرفته شدم و اتفاقا همون کسی هم که توی ذهنم میگفتم جلوش خراب میشی با حالات تیکه و یا خنده به من میگفت که بیا این طرف بابا نمیخواد بری تو جمع و کلا یک حالت تمسخر آمیز داشت
دومیش هم اینه که درسته که من حرف زیاد دارم واسه گفتن اما خیلی میترسم از اینکه طرف حرف من رو گوش کنه یا نه . به عنوان مثال دارن درباره یک موضوعی حرف میزنن و من هم نطر خودم رو میدم خیلی میترسم که بعدش مثلا یگن که نظر تو چه ربطی داشت به حرف من یا اینکه اصلا نظرت بی ربط بود یا مناسب واسه اینجا نبود و یا اینکه بهم بگن لطفا حرف های چرند و پرند نزن واسه همین اغلب نمیرم توی جمع یا اگه برم حرفی نمیزنم . واینکه اگر هم میخوام حرفی بزنم به خاطر همون آموزش هایی که بهتون گفتم ( چون من آموزش زیاد نگاه کردم و خوندم واسه مشکل خودم اما به نتیجه نرسیدم مثل اینکه جمله رو کامل بگم ، صدام رو بالا و پایین کنم ، جذاب صحبت کنم ، با احترام باشه و …)واونقدر روی اون حرف فیلتر میزارم که در اخر باز هم مجبور به سکوت میشم و اون قدر این موارد ذهن منو به خودش درگیر میکنه که اصلا حرف اصلی رو یادم میره یا وسط حرف زدن کلا فراموش میکنم که چی میخواستم بگم از بس که ذهنم درگیر اینهه که جملتو درست بگی ها ، یادت نره صداگذاریت خوب باشی ، مونوتون صحبت نکنی ، کلمه های درست به کار ببر و … یعنی بگم که کلا حواسم میره روی اینها و حرفم رو یادم میره .
یعنی کار اصلی رو که میخواستم انجام بدم اون هم درست ادا کردن جملات بوده رو میزارم کنار و کلا ذهنم درگیر همین موارد میشه که واستون گفتم .
راستی این رو هم بگم که همیشه زمانی که در بین خانواده یا دوستان هستم ومیخوان یک عکس بگیرن و … من همیشه خارج از کادرم .خخخ
من هزینه زیادی کردم برای کلاس های افزایش عزت نفس آنلاین و همه اون مدرسین گفتند که نظر بقیه برات مهم نباشه و خودت رو ارزشمند بدون.خب زمانی هم که میخوان به عنوان مثال همون عکس رو بگیرن من همین جمله رو یادم میاد ، ومی خوام کار و ادای ادم های با عزت نفس رو در بیارم اما از قضا کاملا برعکس میشه یعنی اون افراد جمع میشن که عکس بگیرن من کلا از کادر میرم بیرون یا اینکه جلوی یک نفر وای مایستم که مجبور میشم برم کنار که اون توی عکس باشه یا کلا پشت اون افرادی که میخوان عکس بندازن میفتم و خیلی نجواهای درونی اون موقع دارم که میگن تو بی ارزشی ، تو هر چی هم خرج کنی اخر درست نمیشی ، ببین کلا بهتره بری یه جا بشینی و نیای تو جمع ، تو در آینده ات میخوای چه کار کنی با این وضعیتت ، و … واسه همین کلا از عکس های دسته جمعی گرفتن فراریم چون میدونم که چی میشه دوست دارم دقیقا وسط اون جمع باشم که عکس میگیرن اما کاملا برعکس میشه و اخرین آدمم و همیشه از کادر اون عکس بیرون .???
آقای امیر مصطفی عزیز ممنون میشم که در این زمینه به من کمک کنید .در آخر از شما تقاضا دارم که یک شماره کارت یا حساب بانکی به من بدید که بابت زمانی که میزپزارید برای پاسهخ به سئوال من به عنوان تشکر مبلغی رو به حساب شما واریز کنم.متشکرم
محسن گرامی
به دیدگاه شما در ایمیل پاسخ داده شد
با سلام.
مشکلی که میخواستم در موردش با شما مشورت کنم اینه که وقتی در یک جمع چند نفرصحبت می کنیم معمولا کسی انگار صدای منو نمیشنوه و اجازه حرف زدن بهم نمیدن . یا کس دیگه شروع به صحبت می کنه وسط حرف انگار من چیزی نگفتم یا وقتی دو نفر همزمان شروع می کنیم همیشه من ساکت میشم که نفر دوم صحبت کنه . با اینکه آروم هم صحبت نمی کنم ولی انگار ..
درود بر شما بهار ارجمند و گرامی
شاید رفتار بعضی از افراد دوروبر ما رفتار سنجیده ای نباشه، پس نباید ما خودمون رو برای رفتار نادرست دیگران سرزنش کنیم.
اگر شما و یک نفر دیگه در حال صحبت هستید و نفر سوم می پره وسط حرف شما، این شخص سوم هست که ادب رو رعایت نکرده، هر چقدر هم صدای شما ضعیف باشه باز هم شخص سوم میفهمه که شما در حال صحبت هستید یا خیر.
به هر حال این موارد کم و بیش در اطراف ما وجود داره.
به صبوری شما تبریک میگم.
اصلا نیاز نیست که خودتون رو بابت این موارد اذیت کنید.
پیشنهاد می کنم این مقاله را مطالعه بفرمایید:
۱- وسط حرف دیگران پریدن
۲- چگونه صدای خوب و قدرتمندی داشته باشیم
سلام جناب امیر مصطفی
وقت بخیر
من ی اخلاقی که از گذشته داشتم و دارم این هست که در برخورد اول ب راحتی با افراد غریبه ارتباط برقرار نمیکنم و اصلا نمیدونم در برخورد اول چطور باید بود و چی باید گفت شاید به یک سلام اکتفا کنم. ولی از افرادی ک در برخورد اول خیلی راحت سلام و احوال پرسی میکنن و انگار که تورو میشناسن وباتوجه ب ناآشنا و غریبه بودن، گرم برخورد میکنند خیلی خوشم میاد. دوست دارم که اینگونه باشم ولی راهشو نمیدونم.
این را هم بگم با کسانی که میشناسم و اقوام نزدیک اینگونه نیستم.
خواستم از شما مشاوره و راهنمایی بگیرم.
درود بر شما نیلوفر ارجمند
تنها راهی که میتونم خدمتتون عرض کنم این هست که از این جور افراد الگو برداری کنید.
دقیق نگاه کنید که در زمان احوالپرسی چطور این کار را انجام میدهند.
پیشنهاد می کنم این مقاله را مطالعه بفرمایید:
نحوه احوالپرسی
اگر سوالی بود در زیر هر یک از مقالات و یا رادیو بیان ها می توانید مطرح بفرمایید.
در پناه خدا باشید